یه دختر و پسر که روزی همدیگر را با تمام وجود دوست داشتن ،

بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... 

دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!

پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...

پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه ، کاغذ را به دختر داد ..

 

دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ..

 

دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت :

دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه ..!

 

پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............

در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مــُـرد ..

دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!

 

وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : " اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم.."

بزن بارووووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ببار آروم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 به روی پلک های خستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن باروووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、 تو میدونی هنوزم یاد اون هستم ` `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بااینکه رفت و پژمردم ` `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 هزار بار از غمش مردم `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ولی بازم دوسش دارم `、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 فکرش تنها نمیذارم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بازم با گریه خوابم برد `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بازم خواب تورو دیدم دوباره `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 چقدر غمگینمو تنهام `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 چقد میخوام که باز بارون بباره `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن باروووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ببار آروم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、、 به روی پلک های خستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن بارون، تو میدونی هنوزم یاد اون هستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、

يكی از اساتيد دانشگاه ميگفت: 

در دوره تحصيلاتم در آمريكا در يک كار گروهی با يک دختر آمريكايی به نام كاترينا و همينطور فيليپ، كه نميشناختمش همگروه شدم. 

از كاترينا پرسيدم فيليپ رو ميشناسی؟ 

كاترينا گفت آره، همون پسری كه موهای بلوند قشنگی داره و رديف جلو ميشينه! 

گفتم نميدونم كيو ميگی! 

گفت همون پسر خوش تيپ كه معمولا پيراهن و شلوار روشن شيكی تنش ميكنه! 

گفتم نميدونم منظورت كيه؟ 

گفت همون پسری كه كيف وكفشش هميشه ست هست باهم! 

بازم نفهميدم منظورش كی بود! 

كاترينا تون صداشو يكم پايين آورد و گفت فيليپ ديگه، همون پسر مهربونی كه روی ويلچير ميشينه... 

اين بار دقيقا فهميدم كيو ميگه ولی به طرز غير قابل باوری رفتم تو فكر...

آدم چقدر بايد نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ويژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی كنه... 

چقدر خوبه مثبت ديدن اگر كاترين از من در مورد فيليپ ميپرسيد چی ميگفتم؟ 

حتما سريع ميگفتم همون معلوله ديگه!! 

وقتی نگاه كاترينا رو با ديد خودم مقايسه كردم خيلی خجالت كشيدم.

"چقدرعالی ميشه اگه ويژگی های مثبت افراد رو بيشتر ببينيم و بتونيم از نقص هاشون چشم پوشی كنيم...

به روزگار گفتند:

 

 

 

چرا رو چرخ و فلک تو بعضی ها بالایند و بعضی ها پایین؟

 

 

 

لبخند زد و گفت:           نترس می چرخه

 

 

خيلي تند رفت كودكي هايم با آن دوچرخه قراضه اش كاش هميشه پنچر مي ماند....

تنهايي يعني يه وقتهايي هست كه مي بيني فقط خودتي و خودت!!!

رفيق داري .....همدرد نداري!!

خانواده داري ....حمايت نداري!!

عشق داري ....تكيه گاه نداري!!

مثل هميشه همه چي داري و هيچي نداري !!!!

 

 

سلام به دوستانه گلم ببخشید چند مدت نبودم بخاطر تصادف شدیدم نتونستم به سایت برسم چون  من ۶ روز کما بودم و ۱ماه بیمارستان به لطف و کرم خدا برگشتم به امید خدا بهتر شدم باز در خدمدتون خواهم ماند .

مراقب خودتون باشيد.

F/M

 

====پسر گفت اگر میخواهی باهم بمانیم باید همه جوره با من باشی
دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت:باشه عزیزم هر چه تو بگویی
پسرک دختر را عریان کرد, دختر آرام میلرزید ولی سخن نمیگفت میترسید عشقش ناراحت شورد
پسرک مانند ابری سیاه بدن دختر را به آغوش کشید
و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد
... ......دخترک اهی کشید پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین میشد
دخترک بدنش میسوخت ولی صدای نمی آمد
پسرک چند تکان خرد و در کنار دخترک افتاد , دختر با خنده گفت آرام شدی عروسکم پسرک آرام خندید و لباس هایش را پوشید ورفت
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد گفت : سلام عشقم...
ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست
چند سال گذشت
تبریک میگویم به پسر همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه ما
فاحشه سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟
فاحشه آرام میگویید چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاحشه شدم ؟
من محکم تر سیگار را میکشم و آرام تر جواب میدهم از خجالت

سلامتی دختری که دورش پر پسر اسمی و پولداره ولی دلش گير يه نفره....
سلامتی دختری که خيلی کسا می خوان باهاش باشن اما اون يه نفر رو می خواد....
سلامتی دختری که فقط واسه 1ساعت ديدنت... حاضره خودشو به آب و آتيش بزنه .... ولی هيچ انتظاری ازت ندار...
ه...
سلامتی دختری که تمام زندگيشی... اما اون يه ذره از زندگی تو هم نيست....
سلامتی دختری که هر روزشو داره با تو ... اما خالی از تو ميگذرونه و صداشم در نمياد ........
سلامتی دختری که به خاطر پول و ماشين اون يکی ولش کردی .... اما ته دلش هنوز ميخوادت ....
به سلامتی دختری که تو تنهايياش هيچکی جز تو و خاطراتت نيس ......
به سلامتی دختری که هرچی نداش ، يه قلب داشت پر از اسم تو ......
و به سلامتی دختری که موقعی که هيچی نداشتی عاشقت بود و وقتی به يه سری چيزا رسيدی ولش کردی ...
به سلامتيش ...........

رفتم نشستم کنارش..
گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟
تا هفته قبل میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ..
بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
...
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم..

تعداد صفحات : 7